![]()
|
خلاصه داستان :
اسپرسو خورده ای؟ تلخ است؛مزه ی زهرمار می دهد… و حال من داستانی را روایت میکنم که مزه ی اسپرسو می دهد؛ اسپرسویی لبریز از جنون نوجوانی! لبریز از نفرت… لبریز از عشق نهفته در ابعاد بی هویتی! لبریز از اجبار… لبریز از غم… لبریز از بیچارگی… لبریز از ندانستن ها و پیش …
نام : رمان این مرد ویران است جلد اول
نویسنده : سناتور
ژانر : عاشقانه_ تراژدی
سطح رمان : نیمه حرفه ای
ما مردها ویرانیم!
این را از صدایمان بفهمید؛
وقتی بم است!
***
((به نام او…))
ماتیکم را بر می دارد،به شیشه ی اتاقم می کوبد.ماتیک سبک است،در حد چند گرم؛ اما قدرت خشم او از
ماتیک یک سنگ آهن سنگین می سازد و محکم به شیشه برخورد می کند و شیشه ترک برمی دارد.سام عصبانی است؛
آن قدر عصبانی که دوست دارد مرا مانند زال به قله ی قاف بفرستد ؛ اما میداند،مانند سام پهلوان،پشیمان می شود و
آخِر برای بازگرداندنم آسمان و زمین را بهم می ریزد…
صدای برخورد مفصل هایش را می شنوم؛فراتر از تصورم،عصبانی است. چشم های سرخ شده اش را در نگاهم دوخته است..
نام کاربری : | |
رمز عبور : | |
امتیاز : | نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0 |
نام کاربری : | |
رمز عبور : | |